غزل : خواب ِ ملوس دیشب تو را عکـاس ِ روسـی دیده بودم دیشب تو را چون نوعروسی دیده بودم انگـشـتر فـیـروزه مـی آمـد بـه دسـتت دسـتت میان ِ دسـت بوسی دیده بودم قـلبم تـوافق کـرد بـا بـرجـام ِ چـشمت بـین اَتـم هایم «گـروسی» دیـده بـودم مسـجد شده کاخ سفید، این چادرت را من بر سر ِ «نانسی پلوسی» دیده بودم وقتی ظریف احوالِ اشتون از تو پرسید مـن در نگـاهش چـاپلـوسی دیـده بودم مـویِ بـلوندت، چـیره دستآورد من بود کـز زیـرِ آن هـدبـند ِ طوسی دیده بودم آمـد صـدای ِ دیده ,دیده بودم منبع
درباره این سایت